نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
به گزارش پایگاه خبری پایش روز ، رئیس اتحادیه فروشندگان نوشتافزار تهران اعلام کرده که میانگین قیمتها نسبت به سال گذشته ۳۰ درصد افزایش یافته است. بررسیها نشان میدهد که حداقل هزینه تهیه وسایل مورد نیاز یک دانشآموز دبستانی به حدود چهار میلیون تومان رسیده است؛ رقمی که بیش از هفتاد درصد حداقل حقوق یک کارگر است. خانوادههای کارگری که دو یا سه فرزند دارند، باید ماهها تلاش کنند تا تنها بخشی از نیازهای ابتدایی آموزشی فرزندانشان را تأمین کنند.
این فشار اقتصادی بسیاری را به خرید اجناس ارزان و بیکیفیت سوق میدهد؛ محصولاتی که دوام ندارند، ارزش آموزشی کمی دارند، و با این حال هزینهای گزاف بر دوش خانوادهها میگذارند. همزمان، مسئولان بر لزوم فرزندآوری تأکید میکنند و از اهمیت نسل آینده سخن میگویند، اما هیچ حمایت واقعی از خانوادهها صورت نمیگیرد. این تناقض آشکار نه تنها نابرابری را تشدید میکند، بلکه خانوادهها را در بحرانی روزانه گرفتار میسازد؛ بحرانی که از دفتر و مداد آغاز میشود و به روان و اعتمادبهنفس کودکان میرسد.
کودکی که با دفتر بنجل یا مداد کوتاه وارد کلاس میشود، احساس سرخوردگی و حقارت میکند. این تجربه تلخ در بلندمدت میتواند به عقدههای اجتماعی و روانی منجر شود. مدرسه، جایی که باید فرصتهای برابر برای همه کودکان فراهم کند، امروز به آینهای از نابرابری طبقاتی بدل شده است. کودکانی که امکانات آموزشی مناسب دارند و والدینشان توان خرید وسایل باکیفیت را دارند، با ابزار کامل وارد مدرسه میشوند؛ و در سوی دیگر، کودکانی که تنها توان خرید حداقلها را دارند، با اجناس بنجل و فرسوده وارد کلاس میشوند. این شکاف، از همان آغاز مسیر تحصیل، تبعیض را تجربه میکند و آیندهای نابرابر را رقم میزند.
آموزش، حق هر کودک است، اما امروز به امتیازی طبقاتی تبدیل شده است. وقتی خانوادهها برای خرید یک دفتر یا مداد ساده به مشکل میخورند، دسترسی به آموزشهای مکمل، کلاسهای تقویتی و مهارتهای جانبی تنها برای طبقات مرفه ممکن میشود. چرخه فقر و نابرابری با همین سازوکار به نسل بعد منتقل میشود و آینده کشور با خطر جدی مواجه است.
پیامدهای تحصیلی این نابرابری نیز ملموس است: کاهش انگیزه و مشارکت در کلاس، افت تحصیلی و محدود شدن مهارتهای پایهای و یادگیری مفهومی، از جمله اثراتی است که مستقیماً بر کیفیت آموزش کودکان تأثیر میگذارد. این فشار تنها اقتصادی نیست؛ پیامدهای بلندمدت آن میتواند توانمندی نسل آینده را محدود کند.
علاوه بر این، نابرابری آموزشی محدود به خانوادههای کمدرآمد شهری نیست. کودکان مناطق روستایی و محروم نیز با چالشهای شدیدتری روبرو هستند: نبود مدرسه استاندارد، کتابخانه، معلم متخصص و امکانات اولیه باعث میشود تبعیض آموزشی در این مناطق حتی عمیقتر باشد.
در این شرایط، کمبود سیاستهای حمایتی ملموس مانند یارانه آموزشی، توزیع لوازم رایگان، طرحهای حمایتی محلی یا برنامههای خیریه، بیشتر به چشم میآید. راهکارهای کوچک و عملی، حتی قرض دادن وسایل تحریر یا بانک لوازم آموزشی در مدرسه، میتواند بخشی از فشار اقتصادی را کاهش دهد و حس بیعدالتی را کمتر کند.
تأثیر فرهنگی و اجتماعی این نابرابری نیز قابل چشمپوشی نیست. مقایسه میان کودکان، شکلگیری حس رقابت ناسالم، سرخوردگی و کاهش اعتماد اجتماعی، همه بخشی از آثار بلندمدت نابرابری اقتصادی و آموزشی است که میتواند جامعه را در بلندمدت تضعیف کند.
زنگ مدرسه نواخته خواهد شد، اما بسیاری از کیفها خالیاند. خالی بودن این کیفها صرفاً نمایانگر فشار مالی نیست؛ نمادی از بیتوجهی سیستماتیک به خانوادهها و آینده کودکان است. اگر امروز برای این بحران تدبیری اندیشیده نشود، فردا نه دفتر و مدادها، که آینده آموزش و توسعه کشور نیز خالی خواهد ماند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ