بحران برق؛ زخم کهنه سوءمدیریت
به گزارش پایگاه خبری پایش روز، دولت بارها وعده داده است که خاموشیها را عادلانه توزیع کند و مصرف پرمصرفها را مهار سازد، اما در عمل بار سنگین بحران همیشه بر دوش مردم عادی افتاده است. مناطقی که نفوذ اجتماعی و اقتصادی کمتری دارند، بیشترین خاموشیها را تحمل میکنند؛ در حالی که پرمصرفترین مشترکان بدون محدودیت به مصرف ادامه میدهند.
اما مشکل فقط به بیعدالتی در توزیع خاموشیها محدود نمیشود. بخش پنهان و خطرناکتر بحران، فرسودگی شدید شبکه تولید و انتقال برق کشور است. طبق آمارها، حدود دو سوم نیروگاههای ایران بیش از ۳۰ سال عمر دارند و راندمان آنها بهمراتب پایینتر از استانداردهای جهانی است. همچنین شبکه انتقال برق با تلفات بیش از ۱۵ درصدی، بخش بزرگی از تولیدات را پیش از رسیدن به دست مصرفکننده هدر میدهد. این یعنی حتی با بهینهسازی مصرف، ظرفیت عملیاتی کشور همچنان برای پاسخگویی به نیازها ناکافی است.
پرسش اصلی اینجاست: چرا زیرساختها طی سالها نوسازی نشدهاند؟ چرا سرمایهگذاری کافی برای بهبود راندمان تولید و کاهش تلفات انتقال انجام نمیشود؟ چرا به جای توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و مدرنسازی شبکه، همچنان سیاست برق ارزان و یارانهای دنبال میشود که مصرف بالا را تشویق میکند؟ و چرا در روزهای بحران، دولت برنامهای مؤثر و هدفمند برای کنترل مصرف پرمصرفها اجرا نمیکند؟
بحران برق امروز، نتیجه مستقیم سالها بیبرنامگی و سوءمدیریت است. مردم عادی در شرایطی مجبور به تحمل خاموشی میشوند که مقصر اصلی نه آنها، بلکه سیاستهای ناکارآمد و فقدان برنامهریزی بلندمدت بوده است. عدالت تنها در حرف و وعده معنا ندارد؛ باید در خاموشیها، تعرفهها، نوسازی زیرساختها و حمایت از اقشار کمبرخوردار نیز دیده شود.
دولت اگر میخواهد اعتماد عمومی را بازسازی کند، باید از بحران برق بهعنوان فرصتی برای اصلاحات استفاده کند: شناسایی و مهار پرمصرفها، اصلاح تعرفهها، توسعه فوری انرژیهای پاک و آغاز نوسازی گسترده شبکه برق. بدون این اصلاحات، خاموشیها تنها پیشدرآمد بحرانهای بزرگتر خواهند بود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : ۰در انتظار بررسی : ۰انتشار یافته : ۰